۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

غزلی برای تمناهای مدفون زیر خنده های بازاری

این روسری آشفته یک موی بلند است
آشفتگی موی تو دیوانه کننده است

بالقوه سپید است زن اما زن این شعر
موزون و مخیّل شده و قافیه مند است

در فوج مدلهای مدرنیته هنوز او
ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است

پرواز تماشایی موهای رهایش
تصویر رهاکردن یک دسته پرنده است

دل غرق نگاهیست که مابین دوپلکش
یک قهوه ای سوخته خیره کننده است

با اخم - به تشخیص پزشکان - سرطانزاست
خندیدن او عامل بیماری قند است

تصویر دلش با کمک چشم مسلح
انگار که سنگی ته شیئی شکننده است

شاید به صنوبر نرسد قامتش اما
نسبت به میانگین همین دوره بلند است

ماه است و بعید است که خورشید نداند
میزان حضور و حذرش چندبه چند است


صالح دروند

.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر